سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هرکه بر اساس حق رفتار کند، خلق به سوی او روی خواهند آورد . [امام علی علیه السلام]
مدیریت اسلامی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» شعبان

 

ماه شعبان، ماه شادی اهل بیت، ماه بشارت منجی مبارک باد

اى صبا با خبر مقدم یار آمده ای     خیر مقدم که نسیم تو روان بدن است

همره باد صبا نافه مشک ختن است

یا نسیم چمن و بوى گل و یاسمن است

دیده دل شده روشن مگر اى باد صبا

همرهت پیرهن یوسف گلپیرهن است

شده شام دل آشفته غمگین خوشبوى

مگر از طرف یمن بوى اویس قرن است

یا مسیحا نفسى میرسد از عالم غیب

که دل مرده دلان تازه تر از نسترن است

نفخه اى مى وزد از عالم لاهوت بلى

نه نسیم چمن است و نه ز طرف یمن است

اى صبا با خبر مقدم یار آمده ای

خیر مقدم که نسیم تو روان بدن است

گر از آن سرو چمان نیست ترا تازه بیان

صفحه روى زمین بهر چه صحن چمن است

عرصه دهر پر از نغمه یا بشرى شد

خبر ار هست از آنغبغب و چاه ذقن است

و هم پنداشت که دارد نفس باد صبا

شرح آن نقطه موهوم که نامش دهن است

گر ندارد خبرى زان لب لعل شکرین

طوطى طبع من ، از چیست که شکر شکن است

ورنه حرفیست از آن خسرو شیرین دهنان

بلبل نطق من از چیست که شیرین سخن است



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 88/5/21 :: ساعت 3:58 عصر )
»» مطلع الفجر

 

طلوع سی باره فجر انقلاب اسلامی بر همه روشن ضمیران دل آگاه مبارک باد

 

مثنوی عاشقان

 

 بیا عاشقی را رعایت کنیم

ز یاران عاشق حکایت کنیم

از آن ها که خونین سفر کرده اند

سفر بر مدار خطر کرده اند

از آن ها که خورشید فریادشان

دمید از گلوی سحر زادشان

غبار تغافل ز جانها زدود

هشیواری عشقبازان فزود

عزای کهنسال را عید کرد

شب تیره را غرق خورشید کرد

حکایت کنیم از تباری شگفت

که کوبید درهم، حصاری شگفت

از آن ها که پیمانه «لا» زدند

دل عاشقی را به دریا زدند

ببین خانقاه شهیدان عشق

صف عارفان غزلخوان عشق

چه جانانه چرخ جنون می زنند

دف عشق با دست خون می زنند

سر عارفان سرفشان دیدشان

که از خون دل خرقه بخشیدشان

به رقصی که بی پا و سر می کنند

چنین نغمه عشق سر می کنند:

«هلا منکر جان و جانان ما

بزن زخم انکار بر جان ما

اگر دشنه آذین کنی گرده مان

نبینی تو هرگز دل آزرده مان

بزن زخم، این مرهم عاشق است

که بی زخم مردن غم عاشق است

بیار آتش کینه نمرود وار

خلیلیم! ما را به آتش سپار

که پروانه برد با دو بال حریق»

در این عرصه با یار بودن خوش است

به رسم شهیدان سرودن خوش است

بیا در خدا خویش را گم کنیم

به رسم شهیدان تکلم کنیم

مگو سوخت جان من از فرط عشق

خموشی است هان! اولین شرط عشق

بیا اولین شرط را تن دهیم

بیا تن به از خود گذشتن دهیم

ببین لاله هایی که در باغ ماست

خموشند و فریادشان تا خداست

چو فریاد با حلق جان می کشند

تن از خاک تا لامکان می کشند

سزد عاشقان را در این روزگار

سکوتی از این گونه فریادوار

بیا با گل لاله بیعت کنیم

که آلاله ها را حمایت کنیم

حمایت ز گل ها گل افشاندن است

همآواز با باغبان خواندن است

                                                  شادروان حسینی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( شنبه 87/11/19 :: ساعت 2:50 عصر )
»» یا حسین

                                                       یا حسین

         گــفـت ای گــروه هـرکـه نـدارد هـوای مـا 

         سر گیرد و برون رود از کربلای ما

         ناداده تـن بـه خـواری و نـاکـرده ترک سـر 

         نـتـوان نهاد پا به خلوت‏سـرای ما

         تا دست و رو نشست به خون، می‏نیافت کس 

         راه طـواف بـر حـرم کـبریـای مـا

          هـمـراز بـزم مـا نـبـونـد طـالـبـان جــاه

          بیگانه بـاید از دو جـهان آشنای ما

          بـرگـردد آن‏ کـه بـا هـوسِ کـشـور آمــده 

         سـرنـاورد به افـسر شاهی گدای ما

         مـا را هـوای سلـطـنـت مُـلْکِ دیـگر اسـت

        کاین عرصه نیست در خور فرِّهُمای ما

        یزدانِ ذوالجـلال، بـه خـلوت سـرای قـدس 

         آراسته اسـت بـزم ضـیافت برای ما

         حجت‏الاسلام نیّر تبریزی



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( دوشنبه 87/10/16 :: ساعت 10:15 صبح )
»» محرم

حلول ماه محرم تسلیت باد

موکب شاه فلک فر در زمین نینوا                      چون فرود آمد تجلى الله فى وادى طوى

تا که خرگاه امامت شد در آنجا استوار         آسمان زد کوس الرحمن على العرش استوى

گر چه شد ملک عراق از مقدمش رشک حجاز      لیک ز آهنگ حسینى شد پر از شور و نوا

کای دریغا این سلیمان را بساط سلطنت                    می‏رود بر باد و کام اهرمن گردد روا

کعبه اسلام را اینجا شود ارکان خراب                            قبله توحید را از هم فرو ریزد قوا

رایت گردون دون در این زمین گردد نگون                 چون بیفتد از کف ماه بنى هاشم لوا

باز خواهد شد نمایان صورت شق القمر                باز خواهد شد هویدا معنى نجم هوى

سروها در این چمن از بیخ و بن گردد قلم          شاخهاى گل در این گلزار، بى برگ و نوا

خاک این وادى بیامیزد بسى با خون پاک               تا که گردد خاک پاکش دردمندان را دوا

در کنار آب ، مهمان جان سپارد تشنه لب             آنچنان کز دود آهش تیره گون گردد هوا

خون روان گردد چو نیل از چشمه چشم فرات                  از فغان کودکان تشنه کام نینوا

کاروان غم رود منزل بمنزل تا شام                         صبح روى شاه روى نى دلیل و پیشوا

بر سر نى سرپرست بانوان خود بود ماه                    روى شاه چون خورشید خط استوا

زیر زنجیر ستم سر حلقه اهل کرم                     دستگیر خصم گردد و دست گیرما سوا

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( شنبه 87/10/7 :: ساعت 10:19 عصر )
»» غدیرغدیر

عید سعید غدیر خم مبارک باد

باده بده ساقیا ولى زخم غدیر     چنک بزن مطربا ولى به یاد امیر

بلبل نطقم چنان قافیه پرداز شد       که زهره در آسمان به نغمه دمساز شد      

محیط کون و مکان دائره ساز شد        سرور روحانیان هو العلى الکبیر

نسیم رحمت وزید دهر کهن شد جوان    نهال حکمت دمید پرزگل ارغوان

مسند حشمت رسید به خسرو خسروان    حجاب ظلمت درید ز آفتاب منیر

وادى خم غدیر منطقه نور شد         یا ز کف عقل پیر تجلى طور شد

یاکه بیانى خطیر ز سر مستور شد     یا شده در یک سریر قران شاه و وزیر

شاهد بزم ازل شمع دل جمع شد     تا افق لم یزل روشن از آن شمع شد

ظلمت دیو و دغل ز پرتوش قمع شد    چه شاه کیوان محل شد به فراز سریر

چون به سر دست شاه شیر خدا شد بلند    به تارک مهر و ماه ظل عنایت فکند

به شوکت فر و جاه به طالعى ارجمند شاه ولایت پناه به امر حق شد امیر

مژده‏که شد میر عشق وزیرعقل نخست به همت پیر عشق اساس وحدت درست

به آب شمشیرعشق‏نقش دوئیت بشست به زیر زنجیر عشق شیر فلک شد اسیر

فاتح اقلیم جود به جاى خاتم نشست      یا به سپهر وجود نیر اعظم نشست

یا به محیط شهود مرکز عالم نشست   روى حسود عنود سیاه شد همچو قیر

صاحب دیوان عشق عرش خلافت گرفت   مسند ایوان عشق زیب و شرافت گرفت

گلشن خندان عشق حسن و لطافت گرفت   نغمه دستان عشق رفت به وج اثیر

جلوه به صدناز کرد لیلى حسن قدم     پرده زرخ باز کرد بدر منیر ظلم

نغمه گرى ساز کرد معدن کل حکم           یا سخن آغاز کرد عن اللطیف الخبیر

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 87/9/20 :: ساعت 9:42 صبح )
»» کریمه اهلبیت

میلاد مسعود کریمه اهلبیت مبارک باد
دو نور

اى ازلیت به تربت تو مخمّر
آیت رحمت زجلوه توهویدا
جودت هم بسترا،به فیض مقدس
پرده کشدگرکه عصمت توبه اجسام
جلوه توایزدى رامجلى
گویم واجب ترا،نه آنت رتبت
ممکن اندر لباس واجب پیدا
ممکن امّاچه ممکن ،علّت امکان
ممکن امّایگانه واسطه فیض
ممکن امّانمودهستى ازوى
وین نه عجب زآنکه نوراوست ززهرا
نورخدادرسول اکرم پیدا
وز وى تابان شده به حضرت زهرا
این است آن نورکزمشیّت کن ،کرد
این است آن نورکزتجلّى قدرت
شیطان عالم شدى اگرکه بدین نور
آبروى ممکنات جمله ازاین نور
جلوه این خودعرض نمودعرض را
عیسى مریم به پیشگاهش دربان
این یک چون دیده بان فراشده بردار
یاکه دوطفلنددرحریم جلالش
این یک انجیل رانمایدازحفظ
گرکه نگفتى امام هستم برخلق
فاش بگفتم که این رسول خداى است
دخترجزفاطمه نیابداین سان
دخترچون این دوازمشیمه قدرت
آن یک امواج علم راشده مبدا
این یک ازخطابش مجلى
این یک برفرق انبیاشده تارک
این یک درعالم جلالت کعبه
لم یلدبسته لب وگرنه بگفتم
این یک کون ومکانش بسنه به مقنع
چادرآن یک حجاب عصمت ایزد
آن یک برملک لایزالى تارک
تابشى ازلطف آن بهشت مخلّد
قطره اى ازجودآن بحارسماوى
آن یک خاک مدینه کرده مزیّن
خاک قم این کرده ازشرافت جنّت
عرصه قم غیرت بهشت برین است
زیبداگرخاک قم به عرش کندفخر
خاکى عجب خاک ،آبروى خلایق
گرکه شنیدندى این قصیده«هندى»
آن یک طوطى صفت همى نسرودى
وین یک قمرى نمط هماره نگفتى

 

وى ابدیّت به طلعت تومقرّر
رایت قدرت درآستین تومضمر
لطف هم بالشا،به صدرمصدّر
عالم اجسام گردد،عالم دیگر
عصمت توسرمختفى رامظهر
خوانم ممکن ترا،ممکن برتر
واجبى اندر رداى امکان مظهر
واجب،امّاشعاع خالق اکبر
فیض به مهتررسدوزآن پس کهتر
ممکن امّازممکنات فزون تر
نوروى ازحیدراست واوزپیمبر
کردتجلّى زوى به حیدرصفدر
اینک ظاهرز دخت موسى جعفر
عالم،آن کاودرعالم است منّور
دادبه دوشیزگان هستى زیور
ناگفتى،آدم زخاک هست ومن آذر
گرنبدى ،باطل آمدندسراسر
ظلّش بخشود،جوهرّیت جوهر
موسى عمران به باگاهش چاکر
وین یک چون قاپقان معطّى بردر
ازپى تکمیل نفس آمده مضطر
وآن یک تورات رابخواندازبر
موسى جعفر،ولىّ حضرت داور
معجزه اش مى بودهمانادختر
صلب پدرراوهم مشیمه مادر
نامدونایددگرهماره مقدّر
وین یک افواج حلم راشده مصدر
وین یک معدوم ازعقابش مستر
وین یک اندرسراولیارامغفر
وین یک درملک کبریائى مشعر
دخت خداینداین دونورمطهّر
وین یک ملک جهانش بسته به معجر
معجراین یک نقاب عفّت داور
این یک برعرش کبریائى افسر
سایه اى ازقهر این جحیم مقعّر
رشحه اى ازفیض این ذخایراغبر
صفحه قم رانموده این یک انور
آب مدینه نموده آن یک کوثر
بلکه بهشتش یساولى است برابر
شایدگرلوح رابیایدهمسر
ملجأبرمسلم وپناه به کافر
شاعرشیراز و آن ادیب سخنور
اى به جلالت زآفرینش برتر
اى که جهان ازرخ توگشته منوّر

امام خمینی قدس سره

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( یکشنبه 86/8/20 :: ساعت 1:36 عصر )
»» بهار عاشقان

آمد بهار عاشقان ، تا خاکدان بُستان شود
آمد ندای آسمان ، تا مرغ جان پران شود
هم بحر پر گوهر شود، هم شوره چون کوثر شود
هم سنگ لعل کان شود، هم جسم جمله جان شود
گر چشم و جان عاشقان چون ابر توفان بار شد
اما دل اندر ابر تن چون برق ها رخشان شود
دانی چرا چون ابر شد در عشق چشم عاشقان؟
زیرا که آن مه بیشتر در ابرها پنهان شود
ای شاد و خندان ساعتی کان ابرها گرینده شد
یارب خجسته حالتی کان برق ها خندان شود
زان صد هزاران قطره ها یک قطره ناید بر زمین
ور زانکه آید بر زمین، جمله جهان ویران شود
جمله جهان ویران شود وز عشق هر ویرانهٔ
با نوح هم کشتی شود، پس محرم طوفان شود
طوفان اگر ساکن بُدی، گردان نبودی آسمان
زان موج بیرون از جهت، این شش جهت جنبان شود
ای مانده زیر شش جهت، هم غم بخور هم غم مخور
کان دانه ها زیر زمین، یک روز نخلستان شود
از خاک روزی سر کند ، آن بیخ شاخ تر کند
شاخی دو سه گر خشک شد، باقیش آبستان کند
وان خشک چون آتش شود، آتش چو جان هم خوش شود
آن این نباشد این شود، این آن نباشد آن شود
چیزی دهانم را ببست یعنی کنار بام و مست
هر چه تو زان حیران شوی، آن چیز ازو حیران شود

 


نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( یکشنبه 86/1/5 :: ساعت 10:4 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جمهوری دیگر
پادوها
نوشین معراجی
سید حسن
پرستوی احمدی نژاد
قوامون
قوامون
سرمایه معنوی
سرمایه معنوی
رهبری رحیمانه
[عناوین آرشیوشده]