سفارش تبلیغ
صبا ویژن
به یاد دارید که لذتها تمام شدنى است ، و پایان ناگوار آن برجاى ماندنى . [نهج البلاغه]
مدیریت اسلامی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» قوامون

 

نگاهی به کریمه ی الرجال قوامون علی النساء

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا

سوره نساء آیه 34

آیه شریفه علاوه بر تفاسیر معتبر به دلیل کثرت سوال ها و شبهات، توسط تعداد زیادی از نویسندگان معاصر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از جمله آقای دکتر سوزنچی  مقاله ی خوبی دارند،(لینک پایین) که در اینجا آن را مبنا قرار می دهیم و مباحث را به عنوان شرح ، تکمله یا حاشیه بر آن مقاله مطرح می کنیم.

1-    قَوَّامُونَ

قوامون جمع قوّام است. قوّام صیغه ی مبالغه قائم است. معنی ساده کلمه قائم ایستاده است. این کلمه به حروفی مانند با، لام، علی و... اضافه می شود و به تناسب آن معنایش مختلف می شود. در مقاله ی آقای دکتر سوزنچی این موارد نسبتاً جامع بررسی شده است. نکته ای که در تمامی استعمال های کلمه ی قائم و مشتقات آن نظیر قوامون مشترک است، معنی استحکام است، مثلاً خود کلمه ی قائم که ایستاده ترجمه می شود، در مقابل کلمات نشسته، خمیده و امثال آن مشتمل بر نوعی استحکام و استقامت است. در مقاله مذکور بعد از بررسی معانی مختلفی که برای قوام در آیه شریفه بیان شده است، معنی متصدی را برگزیده اند: « مترجمان در اینجا برای عبارت «قَوَّامُونَ عَلَی» ترجمه‌هایی همچون سرپرست، سرپرست و نگهبان، سرپرست و قیّم، سرپرست و خدمتگذار، متکفل، مایه پایداری، قِوامِ زندگی، دارای تسلط بر، تسلط و حق نگهبانی داشتن بر، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [زندگی‏] ، کارگزاران فرمانروا بر، کارگزاران و عهده‌داران نفقه، عهده‌دار کارِ، کاراندیشان، ایستادگان بر، ایستادگی کنندگان بر، کدخدایان و کارداران و به‌راست دارندگان بر، قیام‌کنندگان به امورِ، پیشنهاد کرده‌اند و شاید بیشترین معادلی که مشاهده می‌شود تعبیر سرپرست باشد. اما مراجعه‌ای به سایر آیات قرآن کریم که در بالا ذکر شد، نشان می‌دهد که در سایر کاربردهای قرآنی، نه تعبیر «قائمٌ علی» و نه تعبیر «» را نمی‌توان با کلمه «سرپرست» ترجمه کرد؛ و اینکه اضافه شدن حرف «علی» به کلمه «قوّام» بتوانند که معنای این ماده را به معنای «سرپرست» تغییر دهد، جای تأمل دارد.» « به نظر می‌رسد بهترین معادل برای این تعبیر «بسیار قیام‌کنندگان به امورِ زنان» یا به تعبیر ساده‌تر متصدیان امورِ زنان باشد. با این اوصاف آیه ناظر است به یک نوع تصدی امور زنان توسط مردان.»

اشکالی که به این تعبیر وارد است، این است که اولاً باید کلمه ی امور را در آیه شریقه مقدر بگیریم، ثانیاً علی را به معنی به بدانیم که هردو خلاف ظاهر است. زیرا آیه می فرماید الرجال قوامون علی النساء، در حالی که معادل تعبیر فوق الرجال قوامون بامور النساء می شود. بنابراین معنی تحت اللفظی آیه به شدت ایستادگان بر زنان ، و با صرفنظر از مبالغه ایستادن بر زنان است. با این وصف به نظر می رسد، مناسب ترین تعبیر برای معادل آیه اصطلاح «ایستادن بالای سر» باشد که در زبان فارسی برای مدیریت و سرپرستی به کار می رود، و مثلاً گفته می شود بالای سر کارگرها بایست، یعنی آنان را مدیریت و سرپرستی کن. اما در این تعبیر نیز اولاً معنای مبالغه حذف شده است، ثانیاً معنی استحکام دیده نمی شود.(گفته شد در تمامی مشتقات کلمه این معنی وجود دارد.). برای این که به معادل دقیق تری برسیم لازم است در تعبیر «ایستادن بالای سر»، نوعی از ایستادن را در نظر بگیریم که برای تقویت و جبران نقص یا استحکام ضعف و سستی باشد و در آن شدت و مبالغه نیز باشد. به نظر می رسد این مهم با ذکر مثال سهل تر شود.

کودکی را در نظر بگیرید که در آستانه ی راه افتادن است، هرگاه کودک تلاش می کند قدمی بردارد مادرش بالای سر او می ایستد و به شدت مراقبت می کند، ابتدا دست او را می گیرد، بعد که کودک توان قدم برداشتن بدون کمک را پیدا می کند ولی هنوز به تعادل کامل نرسیده به شدت مراقبت می کند که کودک زمین نخورد و بعد از آن که نقص کودک از نظر جسمی برطرف می شود و می تواند بدون مشکل راه برود و بدود،مادر به شدت مراقبت است که کودک با حرکات خطرناک آسیب نبیند چون هنوز از نظر عقلی به آن حد نرسیده که خطرها و موانع را در نظر داشته باشد، و  این مراقبت در موضوع راه افتادن کودک را تا آنجا ادامه می دهد که کودک در این زمینه نقصی نداشته باشد. در همه ی این موارد می توان مادر را قوّام کودک دانست. البته باید توجه داشت که قوّام باید خود فاقد نقص و ضعفی باشد که می خواهد آن را تقویت کند و استحکام بخشد.

مثال دوم نیلوفری را در نظر بگیرید که ساقه های باریک و خزنده دارد که توان ایستادن روی این ساقه ها را ندارد. در کنار آن درختی تنومند یا حتی ساقه ی خشک درختی تنومند هست و این نیلوفر به دفتر آن می پیچید و با کمک آن بالا می رود و به عبارتی نیلوفر افتاده بر زمین می ایستد و بالا می رود. در این مورد هم می توان گفت ساقه ی درخت قوّام نیلوفر است زیرا نقصی را که در نیلوفر بوده جبران کرده است. توجه داشته باشیم که در این مثال نیز ساقه ی درخت نقص ساقه ی نیلوفر در موضوع ایستادن و بالا رفتن را ندارد، هر چند از جهات دیگر نقص هایی داشت باشد که نیلوفر ندارد مثلا زیبایی و ظرافت نیلوفر یا در صورت خشک بودن ساقه ی درخت طراوت حیات نیلوفر را نداشته باشد.

با دقت در مثال های فوق می توان گفت منظور از الرجال قوامون علی النساء در آیه شریفه این است که مردان به شدت مراقب زنان هستند تا ضعف ها و نقص های آنان را مستحکم کنند. البته در ادامه آیه به موضوع این ضعف ها تصریح شده است. برای تطبیق این معنا بر مثال دوم، مضمون مثال و آیه را در جمله بیان می کنیم: ساقه درخت که مستحکم ایستاده است، قوّام نیلوفر است که ساقه ای ضعیف دارد تا بتواند به پشتوانه او بایستد و بالا رود، مردان که فلان توانمندی ها را دارند قوّام زنان هستند که آن توانمندی ها را ندارند.

بنابراین بهترین معادل قوامون، پشتوانه های محکم است،لکن این معادل بدون در نظر گرفتن کلمه علی در آیه شریفه است و یافتن معادل فارسی که متضمن معنی علی هم باشد دشوار است. اگر بخواهیم در ترجمه خود قوامون را به کار نگیریم و از لغت دیگری که در فارسی هم متداول است استفاده کنیم بهترین معادل کلمه قیّم است که در فرهنگ لغت این گونه ترجمه شده است: قیم. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) سرپرست. برپادارنده ? کاری. حافظ و نگهبان و حامی.البته چون قیم یک اصطلاح حقوقی شده که در مورد محجورین به کار برده می شود ممکن است به کارگیری آن برای آیه شریفه ایجاد سوء تفاهم کند، هرچند معنی مذکور عام است و در مورد محجورین هم قیم کسی است که توانمندیی دارد (رشد و عقل) که آن را برای جبران نقص کسانی که آن توانمندی را ندارند(محجورین) به کار می گیرد. به همین دلیل گاهی یک زن قیم مردی می شود که محجور است.

قصیده ی زیبای ضیمران  ملک الشعرا بهار تصویر زیبایی از آنچه گفته شد، را نمایش می دهد، هرچند قصیده به منظور دیگری سروده شده است. در ادامه بخشی از این قصیده را می بینیم:

 ضیمرانی در بن بید معلق جاگرفت

پنجه ی نازک به خاک افشرد وکم کم پاگرفت

سایه ی بید معلق هر طرف پیرامنش

پرده پیش پرتومهر جهان‌آرا گرفت

از ورای شاخ گفت و تابش خورشید را دید

کاش بتوانستمی یک‌لحظه جای آنجاگرفت

اندر آن حسرت برآورد از سرگرم وگداز

آتشین آهی که دودش دامن صحراگرفت

گفت اگر بگذارمی این سقف و بینم فیض نور

صنعتی سازم که با صیتش توان دنیاگرفت

از قضا لطف نسیم آن ناله ی جانسوز را

برد سوی بید و در قلب رئوفش جاگرفت

رشته‌ای یکتا فرو آویخت زان زلف دراز

ضیمران با هر دو دست آن رشته ی یکتاگرفت

از شعف بگرفت همچون جان شیرینش به‌بر

وندرو پیچید و راه مقصد اعلاگرفت

ضیمران چون یافت خود را در فروغ آفتاب

خدمت استاد را اندیشه‌ای شیوا گرفت

بر مثال تاج رنگین بر سرطاووس نر

تارک زیباش را در حله ی دیباگرفت

غنچه‌ها آورد و گل‌ها بشکفید از هر کنار

شاخسار بید را در زیوری زیباگرفت

منظرش از دور، دامان دل دانا کشید

جلوه‌اش زاعجاب‌، راه دیده ی بینا گرفت

ضیمران خندان که مهر ناصحی مشفق گزید

بید بن خرم که دست مقبلی داناگرفت

آن‌یکی زان پایمردی زینتی وافر فزود

وین دگر زان پاسداری رتبتی علیاگرفت

هرکسی کز دور آن اکلیل گل را دید گفت

لوحش‌الله کاین شجر تاج ازگل رعناگرفت

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 99/11/1 :: ساعت 4:4 عصر )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جمهوری دیگر
پادوها
نوشین معراجی
سید حسن
پرستوی احمدی نژاد
قوامون
قوامون
سرمایه معنوی
سرمایه معنوی
رهبری رحیمانه
[عناوین آرشیوشده]