سفارش تبلیغ
صبا ویژن
آن که با حق درآویخت ، خون خود بریخت . [نهج البلاغه]
مدیریت اسلامی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» یا علی مدد

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

اللَّهُمَّ إِنَّا نَرْغَبُ إِلَیْکَ فِی دَوْلَةٍ کَرِیمَةٍ
تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ
وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ
وَ تَجْعَلُنَا فِیهَا مِنَ الدُّعَاةِ إِلَى طَاعَتِکَ
وَ الْقَادَةِ إِلَى سَبِیلِکَ
وَ تَرْزُقُنَا بِهَا کَرَامَةَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ .

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( یادداشت ثابت - چهارشنبه 85/11/5 :: ساعت 4:23 عصر )
»» جمهوری دیگر

جمهوری دیگر

به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم هاشمی رفسنجانی اظهار نظرهای متفاوتی عمدتا از جانب طرفداران آن مرحوم شنیده شد، ولی شاید یکی از متفاوت ترین و قابل توجه ترین آنها اظهارات آقای علی جنتی بود . ایشان در بخشی از این اظهارات می گوید «اگر آقای هاشمی زنده بود و ایده هایی که در ذهن داشت عمل می کرد ما جمهوری دیگری داشتیم غیر از جمهوری اسلامی که الان شکل گرفته است». این نظر با سایر نظرها دو تفاوت عمده دارد. تفاوت اول این است که در سایر نظرها گفته می شد  اگر هاشمی زنده بود چنین و چنان می شد که با توجه به این که مدت زمان زیادی از فوت هاشمی نگذشته و از طرفی هنوز روند کار و نتایج عملکرد هاشمی در ذهن مردم هست هیچکدام از ادعاهای مطرح شده در آن نظرها حتی در نزد کودن ترین افراد مقبولیتی نداشت. اما آقای جنتی به عبارت اگر آقای هاشمی زنده بود عبارت « و ایده هایی که در ذهن داشت را عمل می کرد» اضافه کرده و چند بار بر آن  تآکید کرده است. اما تفاوت مهم تر دیگر در نظر آقای جنتی این است که هر چند ایشان نیز مثل سایرین به مدیریت اوضاع اقتصادی و ساماندهی اعتراضات توسط آن مرحوم اشاره کرده است در حالی که می توان گفت بنیانگذار تورم بی سابقه و اعتراضات آن مرحوم است، به نکته ی بدیعی اشاره کرده که تا کنون سابقه نداشته است و آن این که ایده آقای هاشمی این بوده که جمهوری دیگری به جای جمهوری اسلامی که الان شکل گرفته است، جایگزین کند. تصریح به این نکته رافع اشکالاتی است که بر سایر نظرها وارد است زیرا نظر آقای جنتی این است که جمهوری دیگری داشتیم که در آن جمهوری به شیوه متفاوتی از جمهوری اسلامی مشکلات حل می شد، و اگر اشکال شود که چرا آن مرحوم در سالهای متمادی که قدرت را در دست داشت آن جمهوری دیگر را درست نکرد آقای جنتی می تواند به  قسمت دوم سخن خود استناد کند که اگر آن مرحوم به ایده هایی که در ذهن داشت عمل می کرد چنین می شد، و اگر اشکال شود که چرا در سال های قدرت به این ایده ها عمل نکرد آقای جنتی می تواند پاسخ دهد که او تلاش کرد به آنها عمل کند ولی نگذاشتند و لابد اگر اجل مهلتش می داد، حالا که بوی کباب می آید، او می توانست آن جمهوری دیگر را جایگزین جمهوری اسلامی کند. و در نتیجه سخن آقای جنتی حقیقتی است که هیچکدام از اشکالات سایر نظرها بر آن وارد نیست، الا این که ماهیت جمهوری جایگزین آقای هاشمی معلوم نیست که آن هم احتمالاً توسط خود آقای جنتی و دیگران قابل تبیین است.

 نکته مهم در نظر آقای جنتی این است که ایشان  این نظر را با استناد به حشر و نشر فراوان خود با آن مرحوم بیان می کند، که کسی گمان نکند ایده هایی که آقای هاشمی در ذهن داشت  تحلیل آقای جنتی است بلکه این ایده ها را در همین حشر و نشرهای خصوصی از خود آن مرحوم شنیده است.  

اهمیت نظر آقای جنتی در این است که در سال های گذشته منتقدین مرحوم هاشمی تا حدودی به حقیقتی که آقای جنتی بیان کرده است اشاره می کردند ولی نه به این صراحت و به این وسعت که ایشان در پی جایگزین کردن جمهوری دیگری به جای جمهوری اسلامی است، حد اکثر این بود که آقای هاشمی از بعضی ارزش های انقلاب و جمهوری اسلامی عدول کرده و مثلاً به جای آن همه تأکید حضرت امام و خود آن مرحوم بر طبقات مستضعف، به دنبال اشرافگیری است، و طرفداران آقای هاشمی همین حد از انتقاد را هم برنمی تافتند و منتقدین آقای هاشمی را متهم به تهمت پراکنی می کردند. نظر آقای جنتی که از جهات بسیاری با سایر طرفداران آقای هاشمی تمایزهای روشن دارد و همان گونه که اشاره شد این نظر تحلیلی و برداشت شخصی ایشان هم نیست، راه را باز می کند که منتقدین آن مرحوم افکار و رفتار ایشان را دقیقتر تحلیل کنند و به کمک نظر آقای جنتی نوع و جنس جمهوری جایگزینی را که ایشان دنبال می کرد را تبیین کنند، هر چند ممکن است گفته شود ایده آن مرحوم هر چه بود با خود به گور برد و لزومی به تبیین آن نیست، لکن با توجه به این حقیقت که از طرفی به گواهی تاریخ این ایده ها از شخص ایشان سرچشمه نگرفته وکسان و جریان های دیگری موفق شده اند بعد از دوران پختگی و کمال در ایشان این تغییر را ایجاد کنند و آن جریان ها اگر فعال تر از گذشته نباشند، کم کارتر نشده اند، و از طرفی به صورت طبیعی میراث داران آن مرحوم در حد توان خود ایده ایشان را دنبال خواهند کرد، نباید از تبیین این حقیقت غفلت شود. همین جا نکته دیگری که از سخنان آقای جنتی روشن می شود این است که میراث داران مذکور امثال نیروهای موسوم به اصلاح طلب نیستند که به اقتضای فرصت گاهی ایشان را لجن مال می کردند و گاهی تا عرش بالا می بردند، همچنین فرزندان ایشان نمی توانند باشند، حتی فائزه که با تمام صراحتش در ضدیت با نظام هرگز نکته ای را که آقای جنتی تصریح کردند بر زبان نیاورد و به نظر هم نمی رسد که در این حد و قواره باشد، بنابراین میراث داران واقعی امثال آقای علی جنتی هستند که اگر سخن نگویند، ممکن است سال ها در پشت پرده سکوتشان مخفی بمانند و کوچکترین ظنی را به خود جلب نکنند.

به عنوان شاهدی بر آنچه گذشت در زمینه تغییر آقای هاشمی بعد از رحلت حضرت امام قدس سره روزی در محضر آقای مصباح رضوان الله علیه بودیم و ایشان در مورد تغییر دیدگاه آقای هاشمی تعجب می کرد که چطور فردی که در خطبه های نماز جمعه کتب فقهی شخ طوسی را تبیین مارکسیتی می کرد در سالهای پختگی عمر خود ناگاه 180 درجه تغییر جهت می دهد و طرفدار بازار آزاد و اقتصاد سرمایه داری می شود.

در زمینه ی رفتارهای سیاسی آقای هاشمی نیز شخصی که در قضیه انتخاب رهبری با آن صراحت از رهبری ایشان دفاع می کرد تغییر جهت ایشان هر چه به سالهای پایانی نزدیک می شد صریح تر و آشکار تر می شد، علاوه بر نقش بی بدیل ایشان در فتنه 88 که ملاحظات سیاسی اجازه تبین دقیق آن را نداده است، ایشان در سال های اخیر مسائلی مثل جایگزینی شورای رهبری به جای رهبر را به صراحت بیان می کرد و با توجه به این که ایشان تجربه ی ناکارآمدی مدیریت شورایی را با پوست و استخوان خود درک کرده بود و در جلسه انتخاب رهبر نیز به آن اشاره کرد و به استناد سخنان آقای علی جنتی روشن می شود که ته پیشنهاد شورای رهبری به کجا ختم می شده است.

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 101/10/28 :: ساعت 1:0 عصر )
»» پادوها

پادوها مشغول کارند

مدتهاست که بعضی از رسانه های داخلی به عنوان پادوی دشمن عمل می کنند. این مسئله در جریان  فایل مکالمه سپاه عریان تر از همیشه خود را نشان داد و مورد اعتراض رهبر معظم انقلاب نیز واقع شد. اما رسانه‌های مذکور زیر سبیلی از کنار هشدار رهبری گذشتند و رسانه های انقلابی نیز چنان که شاید به آن نپرداختند در حالی که این بهترین فرصت بود که کم کاری گذشته خود را جبران کنند و رسانه های مذکور را از ادامه پادویی دشمن منصرف کنند. اما مع الاسف پادویی  همچنان ادامه دارد و یکی از موارد بارز دیگر آن جریان مذاکرات وین است که این رسانه ها دقیقاً بازتاب دهنده مطالب دشمن هستند. در یک مورد واضح سایت خبر آنلاین در مطلبی با عنوان تفاوت محتوای مذاکرات روحانی و رییسی  گزارش رویترز را که توسط مسئولین تکذیب شده است مبنای تحلیل خود قرار داده و مذاکره کنندگان فعلی را متهم به عقب نشینی حتی از مواضع مذاکره کنندگان قبلی کرده است.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( سه شنبه 100/12/3 :: ساعت 4:0 عصر )
»» نوشین معراجی

حاشیه ای بر حواشی جشنواره فیلم فجر

جشنواره فیلم فجر امسال که بر خلاف دوره های قبل توسط مسئولین مدعی انقلابی گری برگزار شد هرچند حاوی گام هایی رو به جلو بود، اما حواشی معمول آن، آنقدر بود که چندان آن را از دوره های قبل متمایز نکند. از میان تمام حواشی جشنواره اظهارات خانم معراجی بیشتر جلوه کرد و گویندگان مشهور مذهبی و ائمه جمعه را نیز وارد صحنه و وادار بر برخوردهای تند و تیز کرد. در خصوص این اتفاقات دو نکته قابل نقد و تحلیل است، یکی شیوه مواجهه مراجع دینی با اظهارات خانم معراجی و دیگری پاسخ های مسئولین و سیاست آن در زمینه مسائل فرهنگی، به ویژه سینما:

1-    خانم معراجی در بخشی از صحبت های خود گفته است: «دو نفری که نامزد بوده باشند غیر صیغه عشقی که بینشان بوده آنقدر حرمت داشته که بچه ای که به وجود میاد به نظر من حلال زاده است» موضع گیری های تند و تیز با این سخن از دو جهت قابل نقد است اول این که گفته نامبرده بر امری حمل شد که هیچ صراحتی در آن ندارد یعنی ازدواج سفید و ندامت بعدی و توضیحات گوینده -که انصافاً در مقایسه با موضع گیری های بعضی سلبریتی ها نجیبانه بود- نیز از شدت برخوردها کم نکرد. دوم برخورد مراجع دینی و انقلابی که هیج تناسبی با برخوردها با مفاسد حاکم بر جریان هنری کشور ندارد. برای این که جهت دوم که به نظر مهمتر است به حاشیه نرود از نقد جهت دوم آغاز می کنیم. بسیار روشن و آشکار است که یک جریان فاسد سالهاست بر هنر کشور به ویژه سینما حاکمیت مطلق و دیکتاتور مآبانه دارد که بارها خود سلبریتی ها به افشاگری در مورد آن پرداخته اند، آنجا که بعضی از آنها اذعان کردند که برای بازی دادنشان از آنها تقاضای روابط نامشروع شده است و برآمدن بازیگران در فضای هنر یا بایکوت شدنشان منوط به تن دادن به این  گونه خواسته های نامشروع یا سرباززدن از آن است. بایکوت کردن هنرمندانی که در فیلم های انقلابی ایفای نقش کنند، یا شوربختانه حتی با رهبر معظم انقلاب دیدار داشته باشند یا سخنی در تجلیل ایشان بگویند، واقعیت تلخی است که هرگز با مواجهه به مراتب کمتر از مورد خانم معراجی مواجه نشد و این نشان دهنده حساسیت های ظاهری و غیر عمیق با مسائل فرهنگی هنری است  و گرنه قبح موارد یاد شده قطعا کمتر از سخنان خانم معراجی نیست. همان گونه که در مقابل ساخت و نمایش فیلمها و سریال هایی که به صراحت یا در لفافه روابط نامشروع را ترویج می کنند و متآسفانه پخش آنها از سیمای جمهوری اسلامی هم کم نیست واکنش درخوری مشاهده نمی شود. اما از جهت اول نقد، صراحت سخن گوینده این است که اگر بین دو نامزد عاشق اتفاقی افتاد و بدون صیغه فرزندی به وجود آمد، آن فرزند به نظر ایشان حلال زاده است. در بطلان این سخن جای تردید نیست زیرا اگر بتوان حتی محمل درستی برای آن پیدا کرد- چنان که اشاره خواهد شد- ایشان صلاحیت چنین فتوایی را ندارد و ایشان تصریح می کند که به نظر من حلال زاده است. اما همان گونه که خود گوینده توضیح داده است و قبل و بعد سخن هم نشان می دهد گوینده در مقام تجویز ازدواج سفید نبوده است، بلکه در مقام حل مشکل حرامزادگی آن هم برای بچه ای که به دنیا آمده است بوده کما این که به مادر دار بودن بچه های حرام زاده اشاره کرده که نشان می دهد به زعم ایشان حرامزاده یعنی نامعلوم بودن والدین. روشن است که حمل چند ثانیه از مصاحبه طولانی ایشان بر فتوای به ازدواج سفید منصفانه نیست. علاوه بر این حمل سخن ایشان بر ازدواج معاطاتی که بعضی از فقها قائل به آنند نیز امکان پذیر است، هرچند این حمل با توجه به عدم صلاحیت ایشان برای افتاء به حال ایشان سودی نمی بخشد.

2-    موضع گیری مسئولان در قبال حواشی مذکور، به ویژه اطلاعیه سازمان سینمایی کشور ، حکایت از سیاستگذاری های غلط در فضای فرهنگی کشور به ویژه در بخش سینما دارد، که اطلاعیه مذکور و البته خود جریان جشنواره فجر نشان می دهد که مسئولان جدید قصد دارند آن را ادامه دهند. اطلاعیه مذکور بر دو نکته تآکید دارد یکی این که : «جشنواره فجر در گام چهلم قدم‌های محکم و جهش های ملموسی را در حوزه گفتمان سازی، ایجاد هویت بصری انقلابی و طراحی تشریفات مبتنی بر شعائر، هنجارهای اجتماعی و نگاه عدالت محور فرهنگی برداشته است» که البته این ادعا مخصوصا در بخش طراحی تشریفات مبتنی بر شعائر حکایت از سیاست تغافل یا تساهل یا هر دو دارد که وجه غالب سیاست های فرهنگی سال های گذشته بوده است. نکته دوم  اطلاعیه: « اگرچه همچنان، بر این باوریم که دستیابی به جایگاه مطلوب تر و ایده‌آل در کوتاه مدت ممکن نیست و ایجاد تحولات عمیق‌تر و بنیان گذاری گزاره های جدید مستلزم زمانی بیش تری است.» این نکته دوم اشاره به سیاست غلط دیگری دارد که بارها از جانب مسئولان مطرح شده است از جمله جناب آقای حداد عادل که از جانب شورای انقلاب فرهنگی مسئولیت تحول علوم انسانی را بر عهده داشتند بارها این بیت سعدی را تکرار می کردند که : سعدی به روزگاران مهری نشسته در دل بیرون نمی‌توان کرد الا به روزگاران. و به این وسیله کسانی را که به اقدام انقلابی قائل بودند متهم به عجله می کردند. در روزگاری که یک دیکتاتوری مطلق فرهنگی تمام ابزارهای پیشرفته را در اختیار گرفته و در مقابل هر حرکت کوچک شما هزاران سرباز را بسیج می کند، روشن است که او بیکار نمی نشیند که شما به روزگاران کار را پیش ببرید. پر واضح است که مسئولان جشنواره وقتی به همینه ی این دیکتاتوری نگاه می کنند به همین تغییرات اندک در جریان برگزاری جشنواره ببالند، اما قطعاً آرزوی ایجاد تحولات عمیق تر را حد اکثر هشت سال دیگر باید تحویل دیگرانی بدهند که معلوم نیست به چنین تحولاتی معتقد باشند.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( سه شنبه 100/12/3 :: ساعت 3:42 عصر )
»» سید حسن

بازی سیاسی نامزدی حسن آقا

یکی از بازی های سیاسی مدعیان اصلاحات مطرح کردن نامزدی نوه امام برای انتخابات 1400 بود، زیرا بسیار واضح است که هیچ اصلاح طلبی به توانایی اجرایی ایشان برای مدیریت کشور باور ندارد و با توجه به تجربه آقای روحانی حاضر به قبول ریسک به قدرت رساندن جوانی نیست که کارنامه ی اجرایی او حتی در سطح تولیت آستان مقدس حضرت امام چندان روشن نیست. بنابراین روشن است که مطرح کردن ایشان اهدافی غیر از نامزدی واقعی و انتخاب به عنوان رییس جمهور داشت که کمترین آن هزینه تراشی برای نظام با رد صلاحیت ایشان بود زیرا به نص قانون اساسی یکی از شرایط نامزد ریاست جمهوری مدیر بودن است که شورای نگهبان باید آن را احراز کند و ایشان سابقه ی مدیریتی که قابلیت احراز این صلاحیت را داشته باشد در کارنامه خود ندارد و بر خلاف شرط اجتهاد در انتخابات خبرگان که با آزمون قابل احراز بود، برای احراز شرط مدیر بودن راهی جز سوابق وجود ندارد. این بازی سیاسی در مورد پدر بزرگوار ایشان مسبوق به سابقه است، آنجا که بنی صدر ایشان را به عنوان نامزد پست نخست وزیری معرفی کرد و با دخالت مستقیم و صریح حضرت امام رضوان الله علیه آن بازی سیاسی خنثی شد و مرحوم حاج احمد آقا گرفتار آن بازی نشد.

در مورد حسن آقا نیز به نظر می رسید که با مشاوره ی انجام شده، بازی خنثی شود، اما اظهارات تأسف آور و تأمل برانگیز ایشان در دیدار با دبیرکل و اعضای شورای مرکزی حزب اعتمادملی، نشان دهنده ی گرفتار شدن ایشان در این بازی و ادامه ی آن است و این اظهارات نشان می دهد که متأسفانه اصل مشاوره ی مذکور نیز بخشی از پازل این بازی بوده است و قرار نیست ایشان به روح آن مشاوره ی مشفقانه پای بند باشد. حال که چنین است یک پیشنهاد مفید به اصلاح طلبان و مطرح کنندگان ایشان، انتصاب ایشان به شهرداری تهران است. این پیشنهاد مزایای فوق العاده ای به شرح ذیل دارد:

1-    نشان می دهد که اصلاح طلبان به توانایی ایشان  دست کم در حد مدیریت شهرداری تهران باور دارند.

2-    اصلاح طلبان در مورد شورای شهر تهران نیز مثل ریاست جمهوری با مشکل مواجهند و قرائن نشان دهنده ی آن است که شانسی برای به دست گرفتن مجدد شورا ندارند، بنابراین با این انتصاب و تعهد به ادامه ی شهرداری ایشان در صورت پیروزی ، می توانند از محبوبیت ادعایی ایشان استفاده کنند.

3-    در صورت محقق شدن فرض فوق و پیروزی اصلاح طلبان در شورا، مدیریت ایشان بر شهرداری ادمه می یابد، و چهار سال بعد به جای یک طلبه ی فاقد مدیریت اجرایی مهم و موثر، یک مدیر اجرایی با سابقه را به عنوان نامزد ریاست جمهوری معرفی می کنند که در آن صورت احراز صلاحیت ایشان خیلی آسان تر است. علاوه برآن دیگر روح مشاوره ی مشفقانه انجام شده منتفی شده است و به احتمال زیاد در صورت نیاز به مشاوره ی مجدد این بار نتیجه ی مشاوره متفاوت خواهد بود.

4-    در صورت عدم تحقق بند 3، و عدم رأی شورای بعدی به ادامه ی شهرداری ایشان، تجربه مدیریت همین چند ماه باقیمانده تا حدودی توان مدیریتی ایشان را محرز می کند، علاوه بر آن به بعضی توهم ها هم برای خود ایشان و هم برای دیگران پایان می دهد و اهمیت این اگر بیشتر از موضوع بند 3 نباشد، کمتر از آن نیست.



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( یکشنبه 100/2/5 :: ساعت 12:2 عصر )
»» پرستوی احمدی نژاد

 

ادعای پیشنهاد معاون اولی به خانم فائزه هاشمی، با واکنش عجیب دفتر احمدی نژاد مواجه شد. در اطلاعیه دفتر احمدی نژاد این پیشنهاد "طراحی یک نهاد اطلاعاتی" قلمداد شده و با توجه به عبارات به کار رفته نظیر "طراحی‌های ناجوانمردانه در هتک حیثیت شهروندان"  موضوع تلویحاً از جنس پرستوهای اطلاعاتی معرفی شده است، و البته ناخواسته افتادن جریان احمدی نژاد در این دام نیز پذیرفته شده است.  

پیشنهاد معاون اولی به خانم فائزه هاشمی بیانگر آن است که  آقای احمدی نژاد برای رسیدن به قدرت حاضر است تا کجا پیش برود، و طراحی نهاد اطلاعاتی ادعایی در ماهیت این مطلب توفیری ندارد، بلکه نشان دهنده توفیق آن نهاد (به فرض صحت) حد اقل در اثبات مطلب مذکور است. البته موضع گیری های دیگر آقای احمدی نژاد، نظیر موضع ایشان در مورد فتنه 88 یا جریان نهضت آزادی نیز بیانگر همان مطلب است و با عنایت به  اطلاعیه دفتر چنین به نظر می رسد که آقای احمدی نژاد کلاً در زمین آن نهاد اطلاعاتی بازی می کند و البته از فرد زیرکی مثل ایشان خیلی بعید است.  

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( دوشنبه 100/1/30 :: ساعت 6:7 عصر )
»» قوامون

نگاهی به کریمه ی الرجال قوامون علی النساء(2)

ادامه..

2- بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ وَ بِما أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوالِهِمْ

 

در این قسمت از آیه دلیل قوامیت دو چیز بیان شده است ، یکی برتری و دیگری انفاق اموال.

عبارت « فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ» به معنی برتری بعضی از آنها بر بعضی دیگر است که صرفنظر از قسمت اول آیه برتری طرفینی را می رساند، یعنی مردان بر زنان برتری های دارند و زنان نیز بر مردان برتری هایی دارند، و اگر قرار بود فقط به برتری مردان بر زنان تصریح کند باید می فرمود بما فضل الله الرجال علی النساء، یا بما فضلهم الله علیهن. اما هرچند به این مطلب تصریح نشده است، براساس قواعد، به قرینه قسمت اول آیه منظور از بعضهم «الرجال» است و منظور از بعض «النساء»، به عبارت دیگر ظاهر معنی همان است که به آن تصریح نشده است. نکته ی قابل توجه این که الرجال قوامون علی النساء همان گونه که این معنی ظاهر را برای برتری مرد بر زن درست می کند، برتری را مقید می کند به موضوع قوامون، به عبارت دیگر برتری مطلق مردان بر زنان را نمی رساند بلکه برتری آنان در بحث قوامیت را می رساند. برای روشن تر شدن موضوع به چند مثال اشاره می کنیم:

هر سال در آزمون سراسری نفرات برتر معرفی می شوند، برتری در آزمون سراسری به معنی برتری مطلق نیست بلکه برتری در موضوع همان آزمون است، چه بسا نفر اول برتر آزمون مثلا در یک مسابقه ی وزنه برداری نفر آخر باشد و حتی در همان آزمون نمی توان نفر اول رشته تجربی را، برتر از رتبه اول رشته ریاضی، یا هنر، یا علوم انسانی دانست.

مثال دیگری که من زیاد از آن استفاده می کنم ، تولید های کارخانه های اتومبیل سازی است. مثلا شرکت بنز هم اتومبیل های سواری تولید می کند و هم کامیون. حال اگر سؤال شود بنز سواری برتر است یا بنز کامیون، روشن است که جواب مطلقی نخواهد داشت، و پاسخ این خواهد بود که در بعضی موارد سواری و در بعضی موارد کامیون، مثلاً در سرعت، راحتی و احتمالاً زیبایی، بنز سواری برتر است، ولی در قدرت و ظرفیت حمل بار کامیون برتر خواهد بود و اگر قرار باشد درجایی بین این دو خودرو ارتباطی برقرار شود، باید برتری خاص هرکدام مد نظر قرار گیرد. مثلاً اگر قرار باشد یکی از آنها دیگری را حمل کند، کامیون برای حمل انتخاب خواهد شد. اگر بخواهیم این واقعه را در یک جمله بیان کنیم چنین خواهیم گفت: کامیون حامل سواری است به دلیل اینکه کامیون برتری دارد و گنجایش بیشتری دارد. اگر وجه برتری در جمله بیان نشده است، ولی به قرینه ی موضوع یعنی برتری در قدرت حمل بار. در تحلیل بیشتر این مثال می گوییم، سازنده این اتومبیل ها هر کدام از آنها به هدف خاصی ساخته است، و به تناسب آن هدف ویژگی های خاصی در آنها قرار داده است، که هر یک در ویژگی خاص خود بر دیگری برتری دارد،هرچند ویژگی های مشترکی هم دارند مثل این که هردو خودرو هستند و نمی توان گفت یکی خودروتر از دیگری است. در مقایسه زن و مرد هم می توان گفت خالق حکیم، هر یک از آنها را برای کارکرد خاصی آفریده و به تناسب آن در آنها ویژگی هایی قرار داده که در آن ویژگی ها بر یکدیگر برتری دارند، مثلاً مرد در قدرت بدنی تکویناً بر زن برتری دارد، و در تأمین هزینه ی زندگی تشریعاً برتری دارد، و زن در لطافت و عواطف بر مرد برتری دارد،در حالی که ویژگی های مشترک فراوانی دارند از جمله این که هر دو انسانند و نمی توان گفت یکی انسان تر از دیگری است.

با توجه به آنچه گذشت معنی آیه شریفه این می شود که مردان پشتوانه ی محکم زنان هستند به دلیل این که آنها در قدرت حمایتگری برتر از زنان هستند(تکویناً) و به دلیل این که هزینه ی زندگی زنان به عهده ی آنهاست (تشریعاً).

چند نکته:

1-    اگر چه جملات خبری است، و از قوامیت مردان به عنوان یک واقعیت خبر می دهد، اما ظاهراً در مقام انشاء است، یعنی مردان باید به آن دو دلیل پشتوانه ی زنان باشند.

2-    هر چند الرجال و النساء مطلق است و شامل تمام مردان و زنان می شود، ولی به قرینه ی ادامه ی آیه ، بحث مربوط به شوهر و همسر است، هر چند استدلال ها در مورد تمام مردان و زنان صادق است.

      ملاحظه: هرچند در بحث برتری و مساوات زن و مرد، غالباً این آیه شریفه مورد شبهه قرار می گیرد، قران کریم در جای دیگر صریحتر موضوع را مطرح کرده است. در آیه شریفه ی 228 سوره بقره می فرماید: « وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ » یعنی برای زنان (حقی) است ، همانند آنچه بر عهده ایشان است و مردان بر زنان به درجه ای برتری دارند. برای دفع شبهه احتمالی توضیح مختصر این آیه نیز ضروری به نظر می رسد. در این آیه بر خلاف آیه قوامون، برتری مردان به عنوان دلیل بر چیز دیگری بیان نشده است و ظاهر آن برتری مطلق است، اما این قسمتی از آیه 228 است و توجه به آیه کامل نشان می دهد که در اینجا نیز برتری در موضوعی خاص است، و همان تحلیل بالا در مورد برتری در اینجا هم صادق است. متن کامل آینه چنین است: وَالْمُطَلَّقَاتُ یَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَلَا یَحِلُّ لَهُنَّ أَنْ یَکْتُمْنَ مَا خَلَقَ اللَّهُ فِی أَرْحَامِهِنَّ إِنْ کُنَّ یُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ وَبُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِی ذَ?لِکَ إِنْ أَرَادُوا إِصْلَاحًا وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ. آیه شریفه در مورد زنان مطلقه است، اول برای آنان تکالیفی معین می کند که عبارتند از: نگه داشتن عده ، پنهان نکردن حمل و حق رجوع مردان در زمان عده. بعد می فرماید وَلَهُنَّ مِثْلُ الَّذِی عَلَیْهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ . یعنی زنان هم حقوقی دارند مثل همین تکالیفی که به عهده آنان است. روشن است که این مثلیت عینی نیست که گفته شود عین همین تکالیف بر مردان هم هست چون هر چند ممکن است نگه داشته عده و رجوع مردان برای مردان نیز تشریع شود، ولی مخفی نکردن حمل برای مردان موضوعیت ندارد، بنابراین منظور این است که در برابر این تکالیفی که برای زنان مطلقه قرار داده شده یرای آنان حقوقی در نظر گرفته شده است و کلمه ی بالمعروف همین منظور را تأیید و تآکید می کند، سپس می فرماید: وَلِلرِّجَالِ عَلَیْهِنَّ دَرَجَةٌ،  با توجه به حرف ل که برای حق به کار می رود،یعنی برای مردان بر عهده ی زنان حق بیشتری است. همان گونه که اشاره شد بر اساس سیاق آیه این برتری حق فقط در مورد مردان نسبت به همسران مطلقه است و شاید اشاره به حق رجوع و نگه داشتن عده باشد، یعنی نگه داشتن عده فقط تکلیف زن است و حق مرد، و حق رجوع هم فقط برای مرد است، و همان گونه که اشاره شد بحث کتمان حمل برای مردان موضوعیت ندارد. ( اصطلاحاً سالبه به انتفاء موضوع است). اگر هم اشاره به این حقوق نباشد قطعاً به مطلق حقوق مرد بر زن مطلقه برمی گردد، یعنی در نسبت حقوق بین زن مطلقه و شوهرش، شوهر حق بیشتری دارد و احتمال این که در اینجا منظور این باشد که تمام مردان نسبت به تمام زنان حقوق برتری دارند، یا برترند، تقریباً منتفی است.

تتمه: توضیح مختصر موضوع مساوات

هرچند بحث مساوات زیبا و بحث نابرابری ناخوشایند است و هیچکس حاضر نیست خود را طرفدار نابرابری قلمداد کند و شعار مساوات همواره برای شعار دهندگان آن جذاب است، اما این ناشی از خلط مساوات با عدالت است، در حالی که مساوات لزوماً معادل عدالت نیست بلکه گاهی خلاف عدالت و ظلم است. تصور کنید در یک میهمانی، میزبان به منظور رعایت مساوات برای تمامی میهمانان چلوکباب برگ یکسان سرو کند، برای جوان بیست ساله و پیرمرد 90 ساله و طفل یک ماهه. آیا کسی در عقل این میزبان شک نخواهد کرد.

بحث مساوات مطلق که گاهی به مباحث اجتماعی مثل همین تساوی زن و مرد، یا تساوی شهروندان کشیده می شود، بر خلاف ظاهر جذاب آن خلاف عقل سالم است، نه تنها هیچ زن و مردی بلکه هیچ دومرد یا دو زنی مساوات مطلق ندارند و هر دوانسانی را با هم مقایسه کنیم در سلسله ای از امور با هم برابر نخواهند بود از ظاهرترین خصوصیات مثل قد و وزن و رنگ تا باطنی ترین آنها مثل خصایل و رذایل اخلاقی و تقوی و زهد و ایمان و امثال آن. و هیچگاه تمامی شهروندان در یک درجه شهروندی قرار نخواهند گرفت. چطور ممکن است بگوییم دزد غارتگر جنایتکاری که اهل شهر (به هر معنی) از او در هراسند و کاری جز غارت و چپاول شهر ندارد با دانشمند برجسته ای که در کارنامه ی او جز خدمت به شهر نیست در یک درجه ی شهروندی قرار دارند، و کسی حق ندارد آنها را به شهروند درجه یک و دو تقسیم کند.

قرآن کریم نیز از مساوات مطلق در چند جا به عنوان یک امر بدیهی خلاف عقل یاد می کند : «هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» 9 زمر . قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الْأَعْمَى وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ 16 رعد. معنی تعبیر هل یستوی که استفهام انکاری است یعنی بدیهی و مسلم است که مساوی نیستند.

ادامه دارد...........



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( سه شنبه 99/11/7 :: ساعت 2:34 عصر )
»» قوامون

 

نگاهی به کریمه ی الرجال قوامون علی النساء

الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاءِ بِمَا فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنْفَقُوا مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِلْغَیْبِ بِمَا حَفِظَ اللَّهُ وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیْهِنَّ سَبِیلًا إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلِیًّا کَبِیرًا

سوره نساء آیه 34

آیه شریفه علاوه بر تفاسیر معتبر به دلیل کثرت سوال ها و شبهات، توسط تعداد زیادی از نویسندگان معاصر مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. از جمله آقای دکتر سوزنچی  مقاله ی خوبی دارند،(لینک پایین) که در اینجا آن را مبنا قرار می دهیم و مباحث را به عنوان شرح ، تکمله یا حاشیه بر آن مقاله مطرح می کنیم.

1-    قَوَّامُونَ

قوامون جمع قوّام است. قوّام صیغه ی مبالغه قائم است. معنی ساده کلمه قائم ایستاده است. این کلمه به حروفی مانند با، لام، علی و... اضافه می شود و به تناسب آن معنایش مختلف می شود. در مقاله ی آقای دکتر سوزنچی این موارد نسبتاً جامع بررسی شده است. نکته ای که در تمامی استعمال های کلمه ی قائم و مشتقات آن نظیر قوامون مشترک است، معنی استحکام است، مثلاً خود کلمه ی قائم که ایستاده ترجمه می شود، در مقابل کلمات نشسته، خمیده و امثال آن مشتمل بر نوعی استحکام و استقامت است. در مقاله مذکور بعد از بررسی معانی مختلفی که برای قوام در آیه شریفه بیان شده است، معنی متصدی را برگزیده اند: « مترجمان در اینجا برای عبارت «قَوَّامُونَ عَلَی» ترجمه‌هایی همچون سرپرست، سرپرست و نگهبان، سرپرست و قیّم، سرپرست و خدمتگذار، متکفل، مایه پایداری، قِوامِ زندگی، دارای تسلط بر، تسلط و حق نگهبانی داشتن بر، کارگزاران و تدبیرکنندگانِ [زندگی‏] ، کارگزاران فرمانروا بر، کارگزاران و عهده‌داران نفقه، عهده‌دار کارِ، کاراندیشان، ایستادگان بر، ایستادگی کنندگان بر، کدخدایان و کارداران و به‌راست دارندگان بر، قیام‌کنندگان به امورِ، پیشنهاد کرده‌اند و شاید بیشترین معادلی که مشاهده می‌شود تعبیر سرپرست باشد. اما مراجعه‌ای به سایر آیات قرآن کریم که در بالا ذکر شد، نشان می‌دهد که در سایر کاربردهای قرآنی، نه تعبیر «قائمٌ علی» و نه تعبیر «» را نمی‌توان با کلمه «سرپرست» ترجمه کرد؛ و اینکه اضافه شدن حرف «علی» به کلمه «قوّام» بتوانند که معنای این ماده را به معنای «سرپرست» تغییر دهد، جای تأمل دارد.» « به نظر می‌رسد بهترین معادل برای این تعبیر «بسیار قیام‌کنندگان به امورِ زنان» یا به تعبیر ساده‌تر متصدیان امورِ زنان باشد. با این اوصاف آیه ناظر است به یک نوع تصدی امور زنان توسط مردان.»

اشکالی که به این تعبیر وارد است، این است که اولاً باید کلمه ی امور را در آیه شریقه مقدر بگیریم، ثانیاً علی را به معنی به بدانیم که هردو خلاف ظاهر است. زیرا آیه می فرماید الرجال قوامون علی النساء، در حالی که معادل تعبیر فوق الرجال قوامون بامور النساء می شود. بنابراین معنی تحت اللفظی آیه به شدت ایستادگان بر زنان ، و با صرفنظر از مبالغه ایستادن بر زنان است. با این وصف به نظر می رسد، مناسب ترین تعبیر برای معادل آیه اصطلاح «ایستادن بالای سر» باشد که در زبان فارسی برای مدیریت و سرپرستی به کار می رود، و مثلاً گفته می شود بالای سر کارگرها بایست، یعنی آنان را مدیریت و سرپرستی کن. اما در این تعبیر نیز اولاً معنای مبالغه حذف شده است، ثانیاً معنی استحکام دیده نمی شود.(گفته شد در تمامی مشتقات کلمه این معنی وجود دارد.). برای این که به معادل دقیق تری برسیم لازم است در تعبیر «ایستادن بالای سر»، نوعی از ایستادن را در نظر بگیریم که برای تقویت و جبران نقص یا استحکام ضعف و سستی باشد و در آن شدت و مبالغه نیز باشد. به نظر می رسد این مهم با ذکر مثال سهل تر شود.

کودکی را در نظر بگیرید که در آستانه ی راه افتادن است، هرگاه کودک تلاش می کند قدمی بردارد مادرش بالای سر او می ایستد و به شدت مراقبت می کند، ابتدا دست او را می گیرد، بعد که کودک توان قدم برداشتن بدون کمک را پیدا می کند ولی هنوز به تعادل کامل نرسیده به شدت مراقبت می کند که کودک زمین نخورد و بعد از آن که نقص کودک از نظر جسمی برطرف می شود و می تواند بدون مشکل راه برود و بدود،مادر به شدت مراقبت است که کودک با حرکات خطرناک آسیب نبیند چون هنوز از نظر عقلی به آن حد نرسیده که خطرها و موانع را در نظر داشته باشد، و  این مراقبت در موضوع راه افتادن کودک را تا آنجا ادامه می دهد که کودک در این زمینه نقصی نداشته باشد. در همه ی این موارد می توان مادر را قوّام کودک دانست. البته باید توجه داشت که قوّام باید خود فاقد نقص و ضعفی باشد که می خواهد آن را تقویت کند و استحکام بخشد.

مثال دوم نیلوفری را در نظر بگیرید که ساقه های باریک و خزنده دارد که توان ایستادن روی این ساقه ها را ندارد. در کنار آن درختی تنومند یا حتی ساقه ی خشک درختی تنومند هست و این نیلوفر به دفتر آن می پیچید و با کمک آن بالا می رود و به عبارتی نیلوفر افتاده بر زمین می ایستد و بالا می رود. در این مورد هم می توان گفت ساقه ی درخت قوّام نیلوفر است زیرا نقصی را که در نیلوفر بوده جبران کرده است. توجه داشته باشیم که در این مثال نیز ساقه ی درخت نقص ساقه ی نیلوفر در موضوع ایستادن و بالا رفتن را ندارد، هر چند از جهات دیگر نقص هایی داشت باشد که نیلوفر ندارد مثلا زیبایی و ظرافت نیلوفر یا در صورت خشک بودن ساقه ی درخت طراوت حیات نیلوفر را نداشته باشد.

با دقت در مثال های فوق می توان گفت منظور از الرجال قوامون علی النساء در آیه شریفه این است که مردان به شدت مراقب زنان هستند تا ضعف ها و نقص های آنان را مستحکم کنند. البته در ادامه آیه به موضوع این ضعف ها تصریح شده است. برای تطبیق این معنا بر مثال دوم، مضمون مثال و آیه را در جمله بیان می کنیم: ساقه درخت که مستحکم ایستاده است، قوّام نیلوفر است که ساقه ای ضعیف دارد تا بتواند به پشتوانه او بایستد و بالا رود، مردان که فلان توانمندی ها را دارند قوّام زنان هستند که آن توانمندی ها را ندارند.

بنابراین بهترین معادل قوامون، پشتوانه های محکم است،لکن این معادل بدون در نظر گرفتن کلمه علی در آیه شریفه است و یافتن معادل فارسی که متضمن معنی علی هم باشد دشوار است. اگر بخواهیم در ترجمه خود قوامون را به کار نگیریم و از لغت دیگری که در فارسی هم متداول است استفاده کنیم بهترین معادل کلمه قیّم است که در فرهنگ لغت این گونه ترجمه شده است: قیم. [ ق َی ْ ی ِ ] (ع ص ، اِ) سرپرست. برپادارنده ? کاری. حافظ و نگهبان و حامی.البته چون قیم یک اصطلاح حقوقی شده که در مورد محجورین به کار برده می شود ممکن است به کارگیری آن برای آیه شریفه ایجاد سوء تفاهم کند، هرچند معنی مذکور عام است و در مورد محجورین هم قیم کسی است که توانمندیی دارد (رشد و عقل) که آن را برای جبران نقص کسانی که آن توانمندی را ندارند(محجورین) به کار می گیرد. به همین دلیل گاهی یک زن قیم مردی می شود که محجور است.

قصیده ی زیبای ضیمران  ملک الشعرا بهار تصویر زیبایی از آنچه گفته شد، را نمایش می دهد، هرچند قصیده به منظور دیگری سروده شده است. در ادامه بخشی از این قصیده را می بینیم:

 ضیمرانی در بن بید معلق جاگرفت

پنجه ی نازک به خاک افشرد وکم کم پاگرفت

سایه ی بید معلق هر طرف پیرامنش

پرده پیش پرتومهر جهان‌آرا گرفت

از ورای شاخ گفت و تابش خورشید را دید

کاش بتوانستمی یک‌لحظه جای آنجاگرفت

اندر آن حسرت برآورد از سرگرم وگداز

آتشین آهی که دودش دامن صحراگرفت

گفت اگر بگذارمی این سقف و بینم فیض نور

صنعتی سازم که با صیتش توان دنیاگرفت

از قضا لطف نسیم آن ناله ی جانسوز را

برد سوی بید و در قلب رئوفش جاگرفت

رشته‌ای یکتا فرو آویخت زان زلف دراز

ضیمران با هر دو دست آن رشته ی یکتاگرفت

از شعف بگرفت همچون جان شیرینش به‌بر

وندرو پیچید و راه مقصد اعلاگرفت

ضیمران چون یافت خود را در فروغ آفتاب

خدمت استاد را اندیشه‌ای شیوا گرفت

بر مثال تاج رنگین بر سرطاووس نر

تارک زیباش را در حله ی دیباگرفت

غنچه‌ها آورد و گل‌ها بشکفید از هر کنار

شاخسار بید را در زیوری زیباگرفت

منظرش از دور، دامان دل دانا کشید

جلوه‌اش زاعجاب‌، راه دیده ی بینا گرفت

ضیمران خندان که مهر ناصحی مشفق گزید

بید بن خرم که دست مقبلی داناگرفت

آن‌یکی زان پایمردی زینتی وافر فزود

وین دگر زان پاسداری رتبتی علیاگرفت

هرکسی کز دور آن اکلیل گل را دید گفت

لوحش‌الله کاین شجر تاج ازگل رعناگرفت

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 99/11/1 :: ساعت 4:4 عصر )
»» سرمایه معنوی

 

سرمایه معنوی سنگ بنای سرمایه اجتماعی

مقاله ارایه شده به سمینار سرمایه اجتماعی 

قسمت دوم

 

 

 

 

سرمایه معنوی و سرمایه اجتماعی

 

تعاریف مختلفی از سرمایه اجتماعی ارایه شده است. پیر بردو در کتاب  انواع سرمایه، سرمایه اجتماعی را این گونه تعریف کرده است :"برآیندمنابع بالفعل یا بالقوه که به مایملک یک شبکه پایدار از ارتباطات کم و بیش سازمان یافته از  آشنایی‌ها و شناخت‌های متقابل پیوند خورده است. "

به نظر رابرت پاتنام "سرمایه اجتماعی عبارت است از ارزش  جمعی تمامی شبکه‌های اجتماعی و گرایش‌هایی که  از این شبکه ها به منظورانجام امور برای همدیگرناشی می‌شود."

فوکویاما می‌گوید"سرمایه اجتماعی هنجاری غیررسمی نمونه سازی شده است که همکاری بین دو یا چند فرد تقویت می‌کند."

بر اساس تعریف  سازمان بهداشت جهانی "سرمایه اجتماعی معرف میزان همبستگی اجتماعی موجود در هر جامعه است. سرمایه اجتماعی به آن دسته از فرایندهای بین افراد مرتبط می‌شود که باعث ایجاد شبکه‌ها، هنجارها و اعتماداجتماعی می‌شود و همبستگی و همکاری در جهت منافع متقابل را تسهیل می‌کند."

سازمان توسعه و همکاری‌های اقتصادی درسال 2001سرمایه اجتماعی را این گونه تعریف می‌کند:   " سرمایه اجتماعی عبارت است از شبکه‌ها به همراه هنجارهای مشترک و ارزش‌ها و تفاهم‌هایی که همکاری بین یا درون گروه‌ها را تسهیل می کند."

از مجموع تعاریف فوق شاید بتوان " همبستگی بین افراد جامعه" را سرمایه اجتماعی  یا نماد بارز آن معرفی کرد. اکنون سؤال می‌شود عامل اساسی و خمیر مایه این همبستگی چیست؟ دقت در تعاریف فوق نشان می‌دهد که این عامل در فرهنگ غرب "منافع متقابل" است  تا آنجا که بعضی از صاحبنظران غربی" سرمایه‌گذاری در ارتباطات اجتماعی با انتظار برگشت  در بازار" را به عنوان جمع بندی و حاصل مجموعه تعاریف سرمایه اجتماعی ارایه داده‌اند

 اما در فرهنگ اسلامی خمیرمایه همبستگی مذکور ولایت الهی است که در قران کریم از آن با عناوینی نظیر "حبل الله" و " صبغةالله"  یاد شده است.  در سوره مـبارکه آل عـمران آمده است: " و اعتصموا بحبل الله جمیعاً و لا تفرقوا و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمته اخوانا و کنتم علی شفا حفرة من النار فانقذکم منها کذلک یبین الله لکم آیاته لعلّکم تهتدون"همگی به رشته خدا چنگ بزنید و پراکنده نشوید و نعمت خدا بر شما را به یاد آورید آن هنگام که با یکدیگر دشمن بودید سپس خدا بین دلهای شما الفت ایجاد کرد و به نعمت او برادر شدید  و بر پرتگاه گودالی از آتش قرار داشتید و خدا شما را از آن نجات داد این گونه خدا نشانه‌های خویش را برای شما بیان می‌کند باشد که راه یابید." در این آیه شریفه اولاً تالیف بین قلوب به خداوند متعال نسبت داده شد،ثانیاً از آن به عنوان نعمت الهی یاد شده که نتیجه آن ایجاد پیوند اخوت بین مؤمنین است که خود نعمت دیگری از جانب خداوند است ضمن اینکه از تفرقه به عنوان پرتگاه آتش یاد شده و در نهایت این تحولات آیات الهی نامیده شده است . اغاز آیه شریفه برا ین مطلب دلالت دارد که لازمه تداوم این همبستگی تمسک  و اعتصام به "حبل الله" است.

  در سوره بقره چنین آمده است:" فان آمنوا بمثل ما آمنتم به فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق فسیکفیکهم الله و هو السمیع العلیم صبغةَ اللهِ و من احسن من الله صبغةً و نحن له عابدون" " اگر آنان به مانند آنچه شما ایمان دارید ایمان آوردند، راه یافته‌اند. و اگر روی گردانیدند همانا آنان در تفرقه اند. پس خدا شما را از آنان کفایت می‌کند و او شنوا و داناست. رنگ خدا، و چه کسی خوشرنگ‌تر از خداست و ما اورا می‌پرستیم." علامه طباطبایی در تفسیر این آیات می‌فرماید: "بعد ازاین که خداوند متعال بیان کرد که دین حق همان اسلام است که دین حضرت ابراهیم بود، از این مطلب نتیجه می‌گیرد که اختلاف‌ها و انشعاب‌ها که یهود و نصاری به آن دعوت می‌کنند اموری است که زاییده هوس ‌های آنان است و چون در اختلاف بوده‌اند، آن را بازیچه خویش قرار داده‌اند. در نیجه طایفه‌ها و احزاب مختلف دینی ایجاد کرده‌ و دین خدا را که دین توحید و اتحاد است به رنگ هوس‌ها، اغراض و مطامع خویش رنگ آمیزی کرده اند. مسلمین باید به دین توحید تمسک، و اختلافات اهل کتاب را رها کنند . زیرا طبیعت این زندگی دنیایی تغییر و تحول در عین استمرار و جریان است، و این موجب می‌شود رسوم، آداب و شعایر قومی بین طوایف و اقوام ملت‌ها متغیر باشد و چه بسا این تغییرات موجب تغییر و انحراف در  مراسم دینی می‌شود، و غرض‌ها و اهداف دنیوی جایگزین اهداف دینی و الهی می‌شود. در این هنگام دین رنگ قومیت می‌گیرد و به هدفی غیر از هدف اصلی دین دعوت  و مردم را با آدابی غیر از ادب حقیقی دین تربیت می‌کند  . "

با عنایت به آنچه در مورد دیدگاه اسلام به دنیا و آخرت گذشت تفاوت دو دیدگاه فوق به خوبی روشن می‌شود. منافع متقابل که در دیدگاه اول مایه همبستگی است در دیدگاه اسلامی امری  دنیایی ، کوتاه مدت و ناپایدار است و در این دیدگاه سرمایه معنوی محسوب نمی‌شود در نتیجه همبستگی حاصل از آن نیز همبستگی معنوی نخواهد بود .این حقیقت در آیه 39 سوره روم به روشنی تبیین شده است که می‌فرماید: "و ما اتیتم من ربا لیربوا فی اموال الناس فلا یربوا عندالله و ما آتیتم من زکوة تریدون وجه الله فاولئک هم المضعفون" " آنچه از ربا می‌پردازید تا در اموال مردم رشد کند  در نزد خداوند رشد نمی‌کند و آنچه از زکات برای رضایت خداوند می‌پردازید حتماً چند برابر می‌شود."

حد اکثر همبستگی مبتنی بر منافع متقابل همبستگی تن ها خواهد بود در حالی که همبستگی معنوی مورد نظر فرهنگ اسلامی همبستگی جان‌ها وبه اصطلاح اسلامی تألیف بین قلوب است. به قول مولوی:

مومنان معدود لیک ایمان یکی                                          جسمشان معدود لیکن جان یکی‏

غیر فهم و جان که در گاو و خر است                                آدمى را عقل و جانی دیگر است‏

باز غیر جان و عقل آدمی                                                             هست جانى در ولى آن دمی‏

جان حیوانی ندارد اتحاد                                                  تو مجو این اتحاد از روح باد

گر خورد این نان نگردد سیر آن                                       ور کشد بار این نگردد او گران‏

بلکه این شادى کند از مرگ او                                          از حسد میرد چو بیند برگ او

جان گرگان و سگان هر یک جداست                                متحد جانهای شیران خداست‏

 

در فرهنگ اسلامی امور دنیوی نه تنها سرمایه وحدت و همبستگی نیست بلکه منشاء اختلاف و تقرقه است. حضرت امام قدس سره بارها با استناد به حدیث معروف " حب الدنیا رأس کل خطیئة " می‌فرمود اگر همه انبیاء الهی در یک جا جمع شوند بین آنها هیج اختلافی به وجود نخواهد آمد زیرا مقاصد آنها الهی است.

 

 

 ارکان سرمایه اجتماعی:

 

اکثر صاحبـنظران غربی بر سـه امر به عنـوان عناصـر کلیـدی و ارکـان سـرمـایه اجتماعی تأکید کرده‌اند: شبکه‌ها(networks) هنجارها(norms) و اعتماد (trust) .

 هر شبکه گروهی به هم پیوسته از افرادی است که معمولاً دارای ویژگی مشترک هستند . مثلاً ممکن است همه به  ورزش خاصی علاقه‌مند باشندیا به کار مشترکی اشتغال داشته باشند. در سطح کوچکتر خویشاوندان یا گروه‌های دوستانه نماینده ویژگی‌های شبکه خواهند بود.عضویت در شبکه برای افراد منافعی مانند حمایت اجتماعی بیشتر در مواقع نیاز، دسترسی بیشتر به اطلاعات و در اختیار داشتن مجموعه بیشتری از فرصت‌ها را در پی دارد. 

هنجارهای اجتماعی "قانون‌های غیر رسمی" هستند که در محیط‌های متفاوت به رفتار جهت می‌دهند. هنجار‌های اجتماعی شخصی شامل اموری نظیر جا دادن به افراد مسن در وسایط نقلیه عمومی و نریختن آشخال می‌شود در حالی که هنجارهای عمومی‌تر شامل تحمل، رفتار صادقانه و کمک به افراد نیازمند می‌شود. هنجار فراگیرتر "مقابله به مثل" است : با دیگران چنان رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنند."

اعتماد میزان اطمینان افراد است به این که دیگران همان گونه که سخن می گویند، یا آن گونه که انتظار می‌رود، عمل خواهند کرد، یا اطمینان به این که گفته‌های آنان قابل اعتماد است. اعتماد اجتماعی  به میزان اعتماد در هر جامعه مربوط می‌شود - مثلاً، فرد چقدر می تواند به بیگانگان و مؤسسات ناشناخته اعتماد کند.

نقد و بررسی مطالب فوق و تشریح مستقل دیدگاه اسلامی مجالی واسع می‌طلبد بنابراین در اینجا فقط به بررسی مقایسه‌ای مطالب مذکور در فرهنگ اسلامی اکتفا می‌کنیم. آنچه در تعریف ارکان مذکور آمد در فرهنگ اسلامی عیناً آمده است به گونه‌ای که بعضی از عبارات فوق منطبق بر احادیث است با این فرق که  با توجه به تفاوت مبنای فرهنگ غرب (منافع متقابل) با مبنای اسلامی ، این مفاهیم در فرهنگ اسلامی به عنوان تکلیف و مسئولیت شرعی مطرح شده است.

 در مورد شبکه در فرهنگ اسلامی ضمن این که مباحثی نظیر صله رحم (در شبکه خویشاوندی) و زیارة الاخوان (در شبکه ایمانی)  حق همسایه ( در شبکه همسایگی ) مطرح است. تمامی جامعه اسلامی تحت پوشش شبکه گسترده برادری ایمانی قرار دارد. در این زمینه قران کریم می‌فرماید: " انماالمؤمنون اخوة فاصلحوا بین اخویکم"   " همانا مؤمنین با هم برادرند پس بین برادران خود اصلاح کنید." همان‌گونه  که در آیه تصریح شده است یکی از دستورهای اسلام برای نگهداری و استحکام این شبکه تلاش برای رفع اخلاف بین مؤمنین است که در فرهنگ اسلامی "اصلاح ذات البین" نامیده می شود. امام علی علیه السلام در یکی از وصایای خویش می‌فرماید:                                                                                                              

"اوصیکما، و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی، بتقوی الله، و نظم امرکم، و صلاح ذات بینکم،  فانی سمعت جد کما  - صلی الله علیه و آله و سلم - یقول :صلاح ذات البین افضل من عامة الصلاه و الصیام". " شما و همه فرزندان و خویشاوندانم و هرکس را که نامه‌ام به دستش می‌رسد سفارش می‌کنم به تقوای الهی و نظم امور و اصلاح بینتان زیرا من از جدتان صلی‌الله علیه و اله شنیدم که می‌فرمود : اصلاح بین افراد بهـتر از یک سال نماز و روزه است ."

در مورد هنجارها  ذکر نمونه هایی از هنجارهای بی‌شماری که در سایه سفارش ها و تربیت اسلامی ایجاد می شود به دارازا می‌کشد، بنابراین به مقایسه آنچه در بالا به عنوان "مقابله به مثل"  آمد با وصیت دیگری از امیرالمؤمنین علیه‌السلام  اکتفا می‌شود. حضرت در وصیت خویش به امام حسن علیه‌السلام می‌فرماید:

 "اجعل نفسک میزانا فیما بینک وبین غیرک، فأحبب لغیرک ماتحب لنفسک، واکره له ماتکره لها، وارض من الناس بما ترضاه لهم من نفسک " " در تعامل بین خویش و دیگران نفس خود را میزان قرار ده ، پس برای دیگری دوست بدار آنچه را برای  نفس خود  دوست داری  وبرای او مپسند آنچه را برای نفس خویش نمی‌پسندی و از مردم به همان چیز راضی باش که از نفس خود برای آیشان رضایت می‌دهی ."

در مورد اعتماد در فرهنگ اسلامی سفارش های مؤکد  قران کریم  و فرمایشات معصومین علیهم السلام در مورد مطابقت فعل و قول و اجتناب از سوء ظن در مقایسه با آنچه در بالا آمد قابل توجه است . قرآن کریم می‌فرماید:" یا أیها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتا عند الله أن تقولوا مالا تفعلون " "ای کسانی که ایمان آورده‌اید چرا سخنی می‌گویید که بدان عمل نمی‌کنید. در نزد خدا گناه بزرگی است که بگویید چیزی را که بدان عمل نمی‌کنید."

و در مورد سوء ظن می‌فـرمـایـد: "یا أیها الذین آمنوا اجتنبوا کثیراً من الظن إن بعض الظن إثم" " ای کسانی که ایمان آورده اید از بسیاری گمان‌ها پرهیز کنید زیرا بعضی  از گمان‌ها گناه است." در همین زمینه امیرالمؤمنین علیه‌السلام  می‌فرماید:"ضع امر اخیک علی احسنه حتی یاتیک ما یقلبک منه. ولا تظنن بکلمة خرجت من اخیک سوءا و انت تجد لها فی الخیر محملا."  "کار برادرت را بربهترین وجه آن قرار ده تا هنگامی که دلیلی  برایت پیدا شود که تو را از آن برگرداند. و هرگز به گفتار برادرت گمان بد مبر تا هنگامی که می توانی برای سخن او وجه خوبی پیدا کنی ."

 

نتیجه

سرمایه معنوی در فرهنگ اسلامی سرمایه‌ای است که رنگ آخرتی و الهی داشته باشد. بنابراین هر امری که رنگ دنیایی به خود گیرد، هرچند ظاهری معنوی و قدسی داشته باشد ، امری معنوی نخواهد بود. در فرهنگ اسلامی  اوج ارزش و معنویت جهاد وشهادت در میدان مبارزه است ولی  هنگامی که فردی در میان مبارزه با هدفی غیر الهی حضور می‌یابد و کشته می‌شود، قتیل الحمار نامیده ‌می‌شود. در مقابل هر امری که رنگ خدایی گیرد معنوی است، هرچند ظاهری مادی داشته باشد، بر همین مبنا در روایات تلاشگر برای تأمین خانواده خویش، همسنـگ مجـاهد در راه خدا شمرده شده است .

سرمایه اجتماعی تنها با پشتوانه سرمایه معنوی- به معنی فوق- سرمایه‌ای با دوام و به عنوان سرمایه ای دراز مدت قابل اتکاء خواهد بود و در صورت عدم اتکاء سرمایه‌ اجتماعی به سرمایه معنوی این سرمایه به سرمایه‌ای مادی تبدیل خواهد شد که هرچند به ظاهر و در کوتاه مدت قوی و مستحکم به نظر رسد در مواقع ضروری کارایی و اثر بخشی لازم را به دنبال نخواهد داشت.  سر‍ّ اینکه در بررسی‌های مربوط به سنجش سرمایه اجتماعی، این سرمایه در کشور ما در مقایسه با کشورهای غربی ضعیف ارزیابی می‌شود ولی کارکرد آن در مواردی مثل انقلاب اسلامی، جنگ تحمیلی ، راهپیمایی ها و انتخابات سرنوشت‌ساز به شدت قوی‌تر از موارد مشابه در غرب ظاهر می‌شود همین نکته است که در کشور ما با وجود عدم توجه کافی متولیان به سرمایه اجتماعی و عدم برنامه‌ریزی برای تقویت آن در کنار تخریب آن در نزاع‌ها و رقابت‌های سیاسی، این سرمایه متکی به پشتوانه قوی سرمایه معنوی اسلامی است و در کشورهای غربی با همه مراقبت هایی که از سرمایه اجتماعی به عمل می‌آید این سرمایه فاقد پشتوانه مذکور است . همانگونه که اشاره شد رویکرد جدید صاحبنظران غربی به معنویت نیز قادر به ایجاد چنین پشتوانه‌ای نیست زیرا در این رویکرد مذهب و تجربه‌های روحانی یا نادیده گرفته می‌شود و یا در سطح سایر عوامل  اجتماعی به نظر می‌آید. در این رویکرد حد اکثر از اخلاق مبتنی برمنافع متقابل  سخن گفته میشود که از دیدگاه اسلامی این نوع اخلاق معنوی محسوب نمی‌شود.

 

 

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( چهارشنبه 96/9/1 :: ساعت 11:53 عصر )
»» سرمایه معنوی

 

 

 

سرمایه معنوی سنگ بنای سرمایه اجتماعی

مقاله ارایه شده به سمینار سرمایه اجتماعی 

قسمت اول

 

 

 

 

این نظام متکی به قدرت معنوی و متکی به پایه‌های مستحکم عقیده است........ایمان آحاد مردم، عشق آنها به خدا، به اولیای خدا، به پیامبر، به خاندان پیامبر، این بزرگترین سرمایه و بزرگترین ابزار و مایه قدرت برای این کشور است.

    مقام معظم رهبری

 

 

 

"اللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمه تعز بها الاسلام و اهله و تذل بها النفاق و اهله و تجعلنا فیها من الدعاة الی طاعتک والقادة الی سبیلک و ترزقنا بها کرامة الدنیا و الاخرة"

"خدایا ما از تو دولت کریمه ای آرزومندیم که باآن اسلام واسلامیان را عزیز و نفاق و منافقان را ذلیل فرمایی و ما را درآن از دعوت کنندگان به طاعت خویش و راهنمایان به راه خودت قرار دهی و به وسیله آن کرامت و بزرگواری دنیا و آخرت را روزی ما فرمایی"

          سالهـا دل طلـب جام جم از مـا  مـی‌کرد

            آنچه خود داشت زبیگانه تمنا می‌کرد

            گوهری کز صدف کون ومکان بیرون بود

           طلب از گمـشدگان لـب دریا می‌کرد

 

مقدمه 

    به عنوان مقدمه بحث مناسب دیدم قسمت‌هایی از مقاله " رهبری معنوی هوشمند" نوشته " دانا زوهار" را که در شماره 38 نشریه     leader to leaderپاییز 2005 منتشر شده است عیناً نقل کنم باشد که تا حدودی فاصله آنچه این روزها در ادبیات مدیریت غرب مطرح است با فرهنگ غنی اسلامی که در ادبیات مدیریت کشورخودمان غریب و مغفول مانده است مشخص شود.

" رهبری بزرگ در قدم اول وابسته به چشم‌انداز است، البته نه هر نوع چشم‌اندازی بلکه چشم‌اندازی که هوشمندانه، معنوی و قابل درک عاطفی باشد.در دنیای امروز بیش از هرچیز نیازمند رهبرانی هستیم که بتوانند چشم‌انداز را هدایت کنند."

"یکی از دلایل اینکه امروز رهبری آرمانگرا نادر است ارزشی است که جامعه ما به سرمایه‌ای خاص ، یعنی سرمایه مادی می‌دهد. اغلب میزان ارزش یک اقدام با مقداری پولی که در پایان روز به دست می‌دهد یا با میزان قدرت دنیایی که به ما یا دیگران می‌دهد سنجیده می‌شود. این وسواس دربه دست‌ آوردن منافع مادی به تفکر کوتاه مدت و تلاش اندک برای کسب خودباوری منجر می‌شود. درست است که ما درهر اقدامی برای موفقیت در کوتاه مدت نیازمند نوعی ثروت مالی هستیم، اما رهبری برای اقدام‌ها ی دراز مدت و پایدار نیازمند دو نوع سرمایه دیگر نیز هست. سرمایه اجتماعی و سرمایه معنوی. این سه نوع سرمایه شبیه لایه‌های یک کیک عروسی است. سرمایه مادی لایه بالایی ، سرمایه اجتماعی لایه وسطی و سرمایه معنوی لایه پایینی است .سرمایه معنوی هر سه سرمایه را پشتیبانی می‌کند."

 رهبران هر سه سرمایه مادی، اجتماعی و معنوی را با به‌کارگیری هوشمندی خویش می‌سازند. اما هوشمندی فقط IQ نیست بلکه هوشمندی مغز، قلب و روح نیز هست. انواع هوشمندی که بین سه نوع سرمایه همبستگی ایجاد می‌کنندعبارتند از:

IQ ( هوش بهر)،  EQ (  بهره هوشی احساسی یا هیجانی)،SQ ( بهره هوشی معنوی )،که پایه‌گذار IQ و EQ است. هوش معنوی عبارت است از توانایی دست‌یابی به معانی، ارزش‌ها، اهداف پایدار والاتر و جنبه‌های ناخودآگاه خویشتن و تحقق بخشیدن به این ارزش‌ها، مفاهیم و اهداف در زندگی برای ایجادیک زندگی غنی‌تر و خلاق‌تر. نشانه‌های SQ، توانایی تفکر خارج از چارچوب، فروتنی و دست‌یابی به انرژی هایی است که از چیزهایی بیرون از خویش و فراتر از علایق روزمره و کاملاً شخصی خود نشات می‌گیرد. SQ هوش عالی رهبران معنوی است. "

 

سرمایه معنوی چیست؟

 

در فرهنگ غربی منظور از سرمایه معنوی تمامی سرمایه های غیر ملموس است و براساس فرهنگ سکولار پذیرفته شده در غرب  بعضی از صاحبنظران در هنگام بحث از سرمایه معنوی تآکید می کنند که منظور آنان مذهب نیست. نویسنده فوق در تعریف سرمایه معنوی می‌گوید: سرمایه معنوی منعکس کننده چیزی است که فرد یا سازمان به خاطر آن زندگی می‌کند، به آن اعتقاد دارد، مشتاق آن است و نسبت به آن متعهد است. سرمایه معنوی در بر گیرنده سرمایه اخلاقی ماست" وی بلافاصله می‌گوید:"منظور من این نیست که ما خود را با مذهب یا تجربه‌های روحانی مرتبط کنیم. بلکه منظورم قدرتی است که یک رهبری می‌تواند با برانگیختن عمیق‌ترین معنویات، ارزش‌ها و اهداف افراد،در سازمان‌ها یا افراد ایجاد کند." سؤال این است که بدون ارتباط با مذهب و تجربه های روحانی چگونه می‌توان عمیق‌ترین ارزش‌ها را برانگیخت؟

 در مقاله‌ای با عنوان "با معماران عصر دیجیتال، اندیشه‌های وارن بنیس" پس ازتأکید بر اهمیت سرمایه معنوی آن را در اندیشه‌ها، نوآوری‌ها، ایده ها، ابداعات، خلاقیتها، دانش فنی، دانش و تجربه خلاصه و در نهایت نیروی انسانی را تنها سرمایه معنوی محسوب می‌کند:

"رمز رسیدن به مزیت رقابتی در سده بیست و یکم داشتن ظرفیت رهبری در آفریدن، ساختن، طرح و ایجاد ساختار اجتماعی زاینده سرمایه معنوی است. راز و رمز رسیدن به مزیت رقابتی، گسترده تر کردن ظرفیت و توان رهبری در افزایش سرمایه معنوی است. منظور از سرمایه معنوی، اندیشه ها، نوآوریها، ایده ها، ابداعات، خلاقیتها، دانش فنی، دانش و تجربه است.    باید بدانیم ارزیابی و سنجش سرمایه معنوی دشوار است. بیل گیتس گفته است یگانه دارایی مایکروسافت قدرت تخیل کارکنان آن است. مایکل ایسنر مدیرعامل دیسنی می گوید موجودی و ذخیره شرکت ما هر شب به خانه می رود."

مقاله "بررسی نقادانه مدیریت دانش به عنوان ابزاری مدیریتی"   که ترجمه ای از منابع غربی است، در تبیین مفهومی سرمایه معنوی بر "نامشهودها" تأکید دارد، این مقاله مفهوم سرمایه معنوی را در شکل ذیل نمایش می‌دهد:

                   

در ادامه می‌گوید:" به نظر می رسد به تمایز بین منابع مشهود و نامشهود، یا یک تمایز برابر منطقا موردنیاز است . در مطالعه ای توسط جانسون و همکاران "1998"، سوال منظور از نامشهودهاچیست مطرح شد. نویسندگان نتیجه گرفتند که تعریف قابل قبول عام از نامشهودهاوجود ندارد. نامشهودها را می توان حداقل از سه منظر ،حسابداری ، آمار، و مدیریتی موردمطالعه قرار داد. "

اما آنچه در این مقاله مدنظر است مفهومی فراتر از اصطلاح رایج در فرهنگ غربی است و به طور کلی منظور ارزش های بر آمده از فرهنگ دینی و به طور خاص دین قویم اسلام است که می‌توان برای جلوگیری از اشتباه آن را سرمایه دینی نامید.

نگرش کلی اسلامی به سرمایه مادی و معنوی

 

در فرهنگ اسلامی " دنیا" نماینده سرمایه مادی و "آخرت" نماینده سرمایه معنوی است. یکی از ویژگی‌های فرهنگ اسلامی این است که با استفاده از مفهوم واژه‌ها محتوای فرهنگی و بینش مورد نظر خود را به صورت فشرده در قالب آنها معرفی می کند. کلمه دنیا در لغت به معنی نزدیک استو کلمه آخرت که گاهی عقبی نیز تعبیر می‌شود نقطه مقابل دنیا است. در آیات متعدد قرآن کریم علاوه بر تقابل مذکوربرای اشاره به دنیا از کلمه "هذه" ( اشاره به نزدیک ) وبرای اشاره به آخرت ازکلمه "تلک" (اشاره به دور) استفاده شده است. به عنوان نمونه می فرماید: " و ما هذه الحیوة الدنیا الا لهو و لعب و ان الدارالاخرة لهی الحیوان" و در جای دیگر می فرماید : "تلک الدار آلاخرة نجعلها للذین لا یریدون علواً فی‌الارض و لا فسادا". با این نگرش قرآن کریم سرمایه مادی (دنیا) را نماینده تفکر کوتاه مدت معرفی و برای تفکر بلند مدت مناسب نمی‌داندوبه همین دلیل از ینکه دنیا چشم انداز قرار گیرد منع‌می‌کند و در آیه ای خطاب به پیامبر اکرم صلی‌الله علیه و آله می فرماید "لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجاً منهم زهرة الحیوة الدنیا لنفتنهم فیه و رزق ربک خیر و ابقی" بر آنچه از زیور زندگی  دنیا به گروهی از آنان بهره داده ایم تا ایشان را در دنیا بیازماییم، چشم مینداز و (بدان که) روزی پروردگار تو بهتر و پایدار تر است ". نکته دیگری که در این آیه اشاره شده است ناپایداری سرمایه های مادی در مقایسه با سرمایه های معنوی است. این موضوع  در آیات متعدد قرآن کریم مورد تأکید قرار گرفته و به صورتی جامـع در این آیه شـریفه خلاصـه شـده اسـت که : " ما عندکم ینفد و ما عند الله باق" " انچه نزد شماست پایان می‌پذیرد و آنچه نزد خداست باقی می‌ماند."

 



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » هادی توکلی ( سه شنبه 86/5/30 :: ساعت 1:5 عصر )
   1   2      >
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

جمهوری دیگر
پادوها
نوشین معراجی
سید حسن
پرستوی احمدی نژاد
قوامون
قوامون
سرمایه معنوی
سرمایه معنوی
رهبری رحیمانه
[عناوین آرشیوشده]